Persian:[
توجه: اصلی ترین چیزی که از این فیلم به یاد دارم همان سکانس آخر است که به شکل نامردی بارها به اون شلیک می‌کنند و بیش از 50 گلوله به اون اصابت میکند.
شخصیت اصلی یک کابوی است که یک پسر دارد.
او از زنش جدا شده و پسرش نیز الان یک پدرخوانده دارد.
او با چند نفر دیگر ، از کالسکه های دولتی و مکان های دیگر دزدی می کردند و کلانتر ها و جایزه بگیر ها به دنبال آنها بودند.
در آخرین سکانس فیلم پدرخوانده اون پسر ، مکان پدر پسر را به کلانتر ها می گوید و آن ها آن کابوی را محاصره می کنند و کابوی وقتی می بیند که راه دیگری ندارد بدون اینکه اسلحه اش را بکشد به سمت آزادی قدم بر می‌دارد و در همین لحظه آن مأمور ها و کلانتر ها شروع به شلیک بی وقفه به آن می‌کنند ولی کابوی تا جانی در توان دارد قدم بر می‌دارد و به سمت جلو می رود و زمانی که گلوله های در بدن او به بیش از 50 تا می رسد دیگر بر زمین می افتد و مثل یک قهرمان می میرد.
توجه: شخصیت اصلی تحت تعقیب بوده در ایالت و برای فرار میخواسته که به مکزیک برود.
چند دوست او به زندان می افتند زمانی که او تحت تعقیب می شود.
]
English: [
Note: The main thing I remember from this movie is the last sequence where they shoot him many times in a cowardly way and more than 50 bullets hit him.
The main character is a cowboy who has a son.
He is separated from his wife and his son now has a godfather.
He and a few others were stealing from state carriages and other places, and the sheriffs and bounty hunters were looking for them.
In the last scene of the movie The Boy’s Godfather, the location of the boy’s father is told to the sheriffs, and they surround the cowboy, and when the cowboy sees that he has no other choice, he walks towards freedom without pulling his gun. At that moment, the officers and sheriffs start shooting at him continuously, but the cowboy walks forward as long as he can, and when the number of bullets in his body reaches more than 50, he falls to the ground. He falls and dies like a hero.
Note: The main character was wanted in the state and wanted to go to Mexico to escape.
Some of his friends end up in prison when he is wanted.
]